رمان ژانر استاد جدیدی دارد
درست است.
ما توسط آن رزرو شدهایم. مرزهای ما را نهادهای خشن مشخص می کنند. منظورم این است که در بخش داخلی، ما یک مجموعه زندان صنعتی بسیار قوی داریم که سرانه افراد بیشتری را نسبت به هر کشور دیگری در جهان زندانی می کند. و در بعد خارجی، ما بزرگترین ارتش جهان را داریم. من فکر نمی کنم حتی افراطی باشد که بگوییم این هر دو نهاد خشونت آمیز هستند. نمی توانم تصور کنم که نباشند. و آنها برخی از بزرگترین مؤسسات ما هستند، اما همچنین در زمینه کل سیاره.
دقیقاً. من به نحوه تغذیه ما از سرگرمی فکر می کنم، و گاهی اوقات چگونه محبوب ترین برنامه های تلویزیونی یا بازی های ویدیویی اغلب خشن ترین هستند، که نقد نیست، زیرا من تعداد زیادی از آنها را مصرف می کنم، این همان چیزی است که هست.
ما واقعاً معتقدیم که خشونت و معنا در هم تنیده شده اند.
آیا خشونت بی معناست؟
من فکر نمی کنم خشونت بی معنا باشد، اما وجود دارد. به همان اندازه در شفقت معنا دارد. دلسوزی بسیار معنادارتر است. می دانید هر حیوانی می تواند خشن باشد. برای گسترش شفقت به فردی که خشونت را گسترش داده است، نیاز به آگاهی تکامل یافته است. مانند هر چیز دیگری، خشونت به مواد مخدری تبدیل شده است که ما به آن معتاد هستیم. اگر همانطور که در مؤسسات مرگ سرمایه گذاری می کنیم در جوامع سرمایه گذاری می کردیم، می توانستیم در چنین مکان متفاوتی باشیم.
برخی از احشایی ترین صحنه های کتاب صحنه های دعوا هستند. آنها مانند انیمه میخوانند، تقریباً انگار در حال تماشای آن هستید. آیا این عمد بود؟
این عمد نیست، اما برای من یک چیز طبیعی است. من یک انیمه مانگا بزرگ هستم. من OG هستم. من قبلاً Bleach را می خواندم. من از آن دسته افرادی بودم که به افرادی که آن را تماشا میکردند با تحقیر نگاه میکردم، حتی اگر اکنون بیشتر از آنچه که خواندهام تماشا میکنم. طرز فکر من در مورد درگیری فیزیکی که به تصویر کشیده میشود، کاملاً توسط انیمه مشخص میشود، اما مهمتر از آن فقط درباره خشونت نیست. بین مبارزه جان ویک و ناروتو تفاوت زیادی وجود دارد. اتفاق بدی برایش میافتد، برای او اشکالی ندارد که هر چند آدم را بکشد، واقعاً مهم نیست. در حالی که انیمه ای که من به آن علاقه دارم، اغلب قهرمان داستان واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً برای کشتن مردد است.
این تفاوت سال نوری از هم فاصله دارد. .
من فکر می کنم خنده دارترین مثال این است که گوکو هنوز با فریزا پس از منفجر کردن چندین سیاره چت می کند. گوکو مثل اینکه تو بد کردی. من تمام تلاشم را میکنم که مجبور نباشم تو را بکشم، میدانی؟ او در نهایت به آن فشار میآورد، اما این برای من اخلاقی است. این نگرش من است. مانند این که واقعاً، واقعاً، واقعاً مایل باشید که به هر کسی لطف کنید. ما همه این ایدهها را داریم که نشان میدهند فقط آسیب رساندن به افرادی که آسیب میرسانند مفید نیست – و در عین حال! بنابراین امیدوارم دعواهای کتاب، علاوه بر هیجان انگیز بودن، جنبه اخلاقی جالبی هم داشته باشد.
خارج از طنز و عشقی که به زیبایی با هم میبافید، وجود دارد. پس زمینه ای شوم برای بیشتر نوشته های شما. آیا کار خود را امیدوارکننده توصیف میکنید؟
وقتی در بهترین حالت خود قرار میگیرد، چنین است. نه اینکه بگویم گاهی اوقات نمی توانم در بدبینی فرو بروم، اما هدف آن امیدواری است. مانند سوال قبلی شما، آیا فکر می کنم دنیای بدون زندان امکان پذیر است؟ بله، من انجام می دهم. و کار من فکر می کند که ممکن است. جهانی بدون هیچ یک از چیزهایی که من در مورد آنها صحبت می کنم ممکن است، و سختی هایی که داستان ها را شکل می دهند. و به همین دلیل احساس می کنم که در نهایت امیدوار کننده است.
آیا وظیفه نویسنده این است که جایی برای امید بگذارد؟
من نمی توانم به جای آن صحبت کنم؟ افراد دیگر، اما فکر می کنم این کار من است. فکر می کنم این بخشی از هدف من به عنوان یک نویسنده و یک انسان است.