رحم مصنوعی حقوق سقط جنین را برای همیشه تغییر خواهد داد
در نتیجه، اگر فقه سقط جنین همچنان از زنده ماندن جنین به عنوان معیار اصلی خود برای مجاز بودن سقط جنین استفاده کند، سقط جنین در عصر اکتوژنز خطر کمتری از نظر اخلاقی و اجتماعی پذیرفتن را دارد. نسبت به امروز.
این خطر واقعی وجود دارد که قوانین آینده، به ویژه در جوامع، ایالت ها و کشورهای محافظه کار، به محض در دسترس شدن اکتوژنز، سقط جنین را به طور کامل ممنوع کند. اگرچه اکتوژنز امکان جلوگیری از بارداری را بدون پایان دادن به زندگی جنین فراهم می کند، چنین نتیجه ای لزوماً از دیدگاه فمینیستی مثبت نیست. واقعیت این است که برخی از زنانی که سقط جنین را انتخاب میکنند، نه تنها برای پایان دادن به بارداری – حفظ استقلال بدن – بلکه برای جلوگیری از تبدیل شدن به یک مادر بیولوژیک، این کار را انجام میدهند. اکتوژنز همچنان او را برخلاف میل خود به یک مادر بیولوژیک تبدیل می کند و استفاده از آن به عنوان جایگزینی برای سقط جنین سنتی می تواند استقلال باروری او را نقض کند.
یک سناریوی ممکن دیگر سناریویی است که در آن یک زن بخواهد. سقط کند، اما همسرش آرزو می کند که این کار را نکند. در غیاب بحث استقلال بدنی، زنده ماندن جنین و حق فرضی برای رشد، همراه با خواسته های همسر، می تواند منجر به وضعیتی شود که زنان را برای انتقال جنین به رحم مصنوعی تحت فشار قرار دهد.
همانطور که اکتوژنز بیشتر می شود، فعالان و قانونگذاران باید به این سوال بپردازند: در چه مقطعی انتخاب سقط جنین سنتی برای یک زن قابل توجیه است. گزینه دیگری وجود دارد که هم پایان بارداری و هم شانس زندگی جنین را تضمین می کند؟ در چه مرحلهای باید خواستههای زنان برای تبدیل نشدن به مادران زیستشناختی بر حق وجود جنین برتری داشته باشد؟
در بررسی این سؤال، بررسی این نکته مفید است که چرا برخی از زنان ممکن است در برابر بیولوژیک شدن مقاومت کنند. مادران، حتی اگر نیازی به تحمل بار بزرگ کردن فرزندی نداشته باشند که می تواند پس از انتقال و رشد کامل در یک رحم مصنوعی به فرزندی پذیرفته شود. برخی تردیدها احتمالاً ناشی از نگرش ها و فشارهای اجتماعی مربوط به والدین بیولوژیکی است. حتی اگر یک سیستم حقوقی مادر بیولوژیکی را از تعهدات قانونی در قبال فرزند بیولوژیکی خود مبرا کرده باشد، ممکن است او همچنان احساس تعهد نسبت به کودک یا احساس گناه نسبت به خود داشته باشد، زیرا ویژگی های ایثارگرانه را که اغلب ایده آل و مرتبط با مادری است، حفظ نمی کند. زندگی با این احساسات می تواند آسیب روانی بیولوژیکی مادر را به همراه داشته باشد و همچنین ممکن است در معرض خطر مواجهه با انگ اجتماعی مرتبط باشد.
البته، هنوز این سوال وجود دارد که آیا تمایل به اجتناب وجود دارد یا خیر. انگ اجتماعی یا ناراحتی روانی احتمالی کافی است تا بر حق ادعایی جنین برای زندگی بیشتر باشد. ما معتقدیم که این سوال بسیار قابل بحث است، که هم به میزان انگ اجتماعی و هم به مرحله رشد جنین بستگی دارد. با این حال، اگر فشارهای اجتماعی و انگ به اندازه ای باشد که زنی که از اکتوژنز استفاده می کند رنج ببرد، تمایل چنین زنی برای مادر نشدن، به ویژه در مراحل اولیه رشد جنین، شایسته احترام است.
قانون مربوط به اکتوژنز نیز باید استقلال بدن را با اطمینان از اینکه زنان حق دارند تصمیم بگیرند که کدام عمل جراحی را روی بدن خود انجام دهند، در نظر بگیرد. اگرچه مشخص نیست که روش انتقال جنین به رحم مصنوعی چه شکلی خواهد داشت، اما تقریباً به طور قطع تهاجمی خواهد بود، احتمالاً مشابه سزارین، حداقل برای بارداری های بعدی. زنان باید حق رد جراحی اکتوژنتیک را به دلیل استقلال بدن داشته باشند. در غیر این صورت، همانطور که کریستین اورال فیلسوف کانادایی اشاره کرده است، یک روش انتقال اجباری شبیه به عمد است دزدیدن اندام های انسان، که عمیقاً غیراخلاقی است.
اکتوژنز اخلاق سقط جنین را پیچیده می کند و مجبور کردن زنان به انجام جراحی اکتوژنتیک هم بر استقلال تولید مثل و هم آزادی بدن آنها لطمه می زند. اجازه دادن به سقط جنین زودهنگام در دنیایی که اکتوژنز وجود دارد می تواند سازش خوبی باشد که عوارض را کاهش می دهد و حقوق زنان را تضمین می کند. با این حال، برای تضمین حقوق باروری زنان، سقط جنین باید یک گزینه در دسترس باقی بماند، حتی پس از اینکه اکتوژنز به واقعیت تبدیل شود.
قوانین آینده باید تضمین کند که اکتوژنز یک انتخاب است نه جدید. شکل اجبار حق سقط جنین باید در قانون به ارزش استقلال باروری و حق تبدیل نشدن به والد بیولوژیکی بر خلاف میل خود، بر خلاف زنده ماندن جنین، تغییر یابد. همانطور که این بحث حقوقی توجه سیاستمداران، قانونگذاران، رهبران جامعه و عموم مردم را به خود جلب می کند، میزان احترام مردم و جوامع به حق انتخاب زنان بیش از همیشه آشکار خواهد شد.