من بالاخره به کامپیوتر نیروانا رسیدم. این همه برای چه بود؟
مثل بسیاری از آدمهای بینظیر قبل از من، بخش خوبی از زندگیام را صرف جستجوی بهترین سیستم محاسباتی. من یک ابزار واحد می خواستم که به من اجازه دهد نثر یا برنامه بنویسم، که بتواند هر ایمیل، توییت یا سند را با چند ضربه کلید جستجو کند و در همه دستگاه های من کار کند. من مشتاق رسیدن به قله افسانه ای آگمنت بودم تا به روشنگری یک کامپیوتر شخصی که به درستی سازماندهی شده بود برسم. جایی که صنعت نرمافزار اعلانها، کلیکها و صدای زنگهای کوچک، پیامهایی که مانند سگی که التماس میکند روی صفحه من بالا و پایین میپرداختند. من یک متن آرام می خواستم. به دنبال آن، من بهینه سازی. من پیکربندی کردم.
هدف از پیکربندی این است که کاری با چیز دیگری کار کند—مثلاً فهرست کارها با مشتری ایمیل کار کند یا تقویم با آن کار کند. تقویم دیگر این یک مطالعه بین رشته ای است. پیکربندی می تواند به اندازه برنامه نویسی پیچیده یا به سادگی علامت زدن یک کادر باشد. همه در مورد آن صحبت می کنند، اما آنقدر جدی گرفته نمی شود، زیرا سود زیادی در آن وجود ندارد. و متأسفانه، پیکربندی از تعویق قابل تشخیص نیست. مقدار کمی خوب است، اما بیش از حد خجالت آور است.
من تقریباً سه دهه را صرف پیکربندی ویرایشگر متن خود کردم و 20 یا بیشتر از آن dotfiles را جمع آوری کردم که یک مخفف یا کلمه مزخرف را با دیگری مطابقت می داد. (برای من: i3wm + emacs + org-mode + notmuch + tmux، متصل به هم با ssh + git + Syncthing + Tailscale.) من مسیری را شروع میکردم، اما بعداً یک مسدودکننده وجود داشت – برخی از اشکالات که انجام دادم. متوجه نشدم، برخی از صفحههای خطا را نداشتم که با آنها برخورد کنم—و منصرف میشدم.
یک مشکل بزرگ من این بود که وسایلم را کجا قرار دهم. من پایگاه های داده مختلف، ساختارهای پوشه، وب سایت های خصوصی، درایوهای ابری و ابزارهای جستجوی دسکتاپ را امتحان کردم. در نهایت، کلید این بود که تقریباً همه چیز در زندگی ام را به ایمیل تبدیل کنم. تمام ورودیهای تقویم، پیشنویسهای مقاله، توییتهایم – برنامههایی نوشتم که آنها را به کنسرتها و کنسرتهای ایمیل تبدیل کرد. ایمیل ها فرم های وحشتناک، درهم و برهم، متورم و ضعیفی از داده ها هستند، اما همه چیز آنها را در همه جا درک می کند. می توانید آنها را با ضمائم بچرخانید. می توانید آنها را تگ کنید. می توانید هر مقدار متادیتا را به آنها اضافه کنید و آنها را با سرورها همگام کنید. آنها مکنده هستند، اما کار می کنند. ستایش بالاتری وجود ندارد.
سالها طول کشید تا همه این ایمیلها در جای خود قرار گیرند، آنها را برچسبگذاری کنید، آنها را فیلتر کنید. کم کم توانستم شکل داده های خودم را بیشتر ببینم. و با انجام این کار، نرم افزار بهتر شد و کامپیوترها سریعتر شدند. نه تنها این، افراد دیگر شروع به اشتراکگذاری فایلهای پیکربندی خود در GitHub کردند.
سپس، یک روز سرد – 31 ژانویه 2022 – اتفاق عجیبی افتاد. من در خانه بودم و یک تابع چسب کوچک می نوشتم تا ایمیل هایم را از هر جایی در ویرایشگر متنم قابل جستجو کنم. من آن برنامه کوچک را ارزیابی کردم و آن را اجرا کردم. کار کرد. جایی در مغزم، کلیک مشخصی را احساس کردم. من تمام شده بودم. دیگر پیکربندی نمی شود، اما پیکربندی شده است. دنیا توطئه کرده بود تا آنچه را که می خواستم به من بدهد. از پشت کامپیوتر بلند شدم، غرق در سطح احساسات آهنگساز اروپایی-کلاسیک، و قدم زدم. این خوشحالی بود؟ آزادی؟ یا آیا فردا با مجموعهای از الزامات جدید برمیگردم؟
***
منبع : https://www.wired.com